قطعه

- بیش از عشق بر تو عاشقم
- ناممکن است که احساس خود را نسبت به تو با واژهها بیان کنم. اینها سرشارترین احساساتی هستند که تاکنون داشتهام با این همه هنگامی که میخواهم اینها را به تو بگویم و یا بنویسم، واژهها حتی نمیتوانند ذرهای از ژرفای احساساتم را بیان کنند. ..

- بودن یا نبودن!
- همانا عزم را حیران و خاطر را بر می انگیزد که در هر آفت و شری که می بینیم تاب آورده, بیهوده به دامان بلیاتی جز از اینها که واقف نیستیم از حال آنها خویشتن را در نیندازیم ؟ بدین آیین شعور و معرفت ما جمله را نامرد می سازد ...

- دنیا جای زیبایی برای ماندن نیست!
- دنیا جای زیبایی برای ماندن نیست. بی یار در کنار، رود از جریان باز خواهد ایستاد، اگر تنها محکوم به پیوستن به جویبار باشد، دریا هرگز لب به خنده نمیگشاید، ...

- ناودان و الماس
- اوه میگویند كخ، مخ نداشته است، اینشتین، لنگ جورابش را كه در آن ماست، كیسه میكرده است به جای كراوات میبسته یا ارشمیدس ساعت شنیاش را پر از آب میكرده یا فیالمثل، گراهام بل نعوذبالله كرِ مادرزاد بوده، یا پاستور كه بیماری سل را ریشهكن كرد، خودش پاستور..

- ازدواج را چنین تعریف کرده اند: ...
- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . ...

- شادترین و تواناترین موجود در جهان خواهی بود اگر ...
- مهم نیست که غم تا کجا ریشه دوانده،تا کجا افق تیره و تار مینماید،گره زندگی تا کجا کور است و بهم پیچیده،اشتباه تا کجا بزرگ مینماید،درک کافی از عشق نو شداروی تمام اینهاست... اگر تنها بتوانی چنانکه باید عشق بورزی شادترین و تواناترین موجود در جهان خواهی.

- فراتر از بودن
- در فقدان یا می توان پوسید، یا می توان به اوج زندگی دست یافت. در پائیز و زمستان پس از مرگت، من باغچه کوچک جوهر را برای کشت آماده کردم. برای ورود به این باغچه دو در وجود دارد: در آواز و در داستان.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 10:36 توسط مهدي فروزان مهر
|