حقه اي براي شب امتحان
خراسان شمالي - مورخ سه‌شنبه 1390/03/10 شماره انتشار 17849

چند رفيق دانشجو شب قبل از امتحان رفتند تفريح و گردش! روز امتحان هم اصلا آمادگي لازم براي شرکت در امتحان و پاسخگويي به سوالات استاد را نداشتند. حسابي فکر کردند و دست به کار شدند! اول لباس هاي شان را پاره کردند، بعدش مقدار زيادي روغن ماشين به خودشان ماليدند و در نهايت با ظاهري کاملا ناآراسته رفتند سراغ استاد و گفتند: «استاد ديشب رفته بوديم بيرون از شهر تا در يک باغ ساکت و آرام درس بخوانيم اما هنوز نرسيده بوديم که يکي از لاستيک هاي ماشين مان پنجر شد! تو اون بيابون هم هيچي نبود! خلاصه وسط راه مونديم و شب رو زير آسمون سر کرديم و صبح با کلي مکافات و هل دادن ماشين و بدبختي برگشتيم شهر! الان هم حسابي داغونيم و نمي تونيم امتحان بديم!» بعد از کلي اصرار استاد مي پذيرد که از آن ها چند روز ديگر امتحاني بگيرد! دانشجويان گرامي هم خوشحال از اين که نقشه شان گرفته چند روز مشغول درس خواندن شدند تا اين که روز موعود فرا رسيد و رفتند پيش استاد براي امتحان! استاد هم گفت: «امتحان امروز خيلي ساده است و فقط يک سوال تستي داره! اما هر کدومتون بايد توي يک اتاق بريد و به سوال جواب بديد!» وقتي دانشجويان خالي بند با سوال مواجه شدند حسابي ناراحت شدند! سوالات و بارم بندي اين طوري بود: 1) نام و نام خانوادگي: ۲نمره

2 ) کدام لاستيک پنچر شده بود؟ ۱۸نمره

الف) لاستيک سمت راست جلو

ب) لاستيک سمت چپ جلو

ج) لاستيک سمت راست عقب

د) لاستيک سمت چپ عقب