مهر
به بهانه اول مهر!
كاش دوباره كوچيك مي شديم ، همون حسي كه اول مهر داشتيم بهمون دست مي داد ، تغيير ، تحول.درسته كه هميشه ضد حال درس خوندن بود، اما واسه من كه زيبا تر بود از اول مهر حالا .
مي دونين آدم هرچي بزرگتر بشه، بيشتر با زندگي آشنا ميشه و از نظر من بيشتر نااميد و سرگردون ميشه.هر روز از اين تكرار بيهوده و بي حاصل خسته تر ميشه، آخرش آدم از خودش ميپرسه ، خب كه چي؟ آخرش كه چي؟
Empty spaces - what are we living for?
Abandoned places - I guess we know the score..
On and on!
Does anybody know what we are looking for?
وقتي با خودم بي رودربايسي فكر مي كنم ، از خودم مي پرسم واقعا چه غلطي كردم تو اين 19 سال و 6 ماه؟..نه خدايي چي كار كردم؟..اگه حمايت خانواده ام نبود به اينجا هم نمي رسيدم(البته به جايي هم نرسيدم ها !)
هر روز تكرار ديروز، حرف هاي تكراري ، يا حرف كلاس و درس و واحد و استاد هاي مزخرف ! يا حرف دختر و غيبت كردن پشت سر اين و اون و زشت و خوشگل خوندن!! يا اگه خيلي بخوايم روشن فكر بازي در بياريم در مورد چند تا كتابي كه بعد يه قرني خونديم واسه هم كلاس بذاريم و بگيم بله ديگه !! لعنت.....
همين امشب به يكي از دوستان مي گفتن كه اگه من بتونم 40 سالگيم رو ببينم و ، اون وقت ببينم كه مثل همه زندگي مي كنم ، يا حتي چرا رك نگم بهترين زندگي در نظر ما چيه ؟ يك تخصص خوب قبول بشيم و مطب و منشي توپ !! و پول پارو كنيم ؟ يه بنز آخرين سيسُتم ! داشته باشيم؟ يه زن خوشگل بگيريم كه وقتي بقيه ببينن اب از لب و لوچه شون آويزون شه؟ حالا به خاطر فرهاد ! زن خوش اخلاق هم باشه؟ بچه هامون هم رتبه هاي يك و دو سه كنكور و طلاي المپياد بيارن؟ از اين زندگي بهتر ميشه؟...من از اين نوع زندگي متنفرم!مي خوام صد سال سياه اينطور زندگي نكنم ! بقيه ش هم بخوره تو سر اينايي كه اينطور زندگي رو دوس دارن
پس واسه اين دنيا چه غلطي كرديم؟ ما در راه اعتلاي اين دنيا چه كرديم؟ غير از مصرف كردن اكسيژن و يونجه و علف چي كار كرديم؟
باز امشب به همون بنده خدا ! مي گفتم كه به فلان نوسينده نگاه كنين ، واسه اهداف عالي كه داشت جون خودش رو به خطر انداخت، واسه مردمش، اونا بودن كه قشنگ زندگي كردن !
همين مرحوم آل احمد رو ببينين ! نمي تونست بشينه از اين رمان هاي مزخرف بنويسه كه فقط به درد زن هاي خونه دار مي خوره كه طريقه ي شوهر داري ياد بگيرن ! اما جلال براي ميهنش نوشت ، واسه بيداري و اگاهي مردمش نوشت ! حالا نتيجه ش چي شد؟ نه فقط نگاه كنين نتيجه چي شد؟ جلال بعد از 40 سال هنوز در قلب ما زنده ست، اما اونايي كه عادي زندگي كردن و فقط پول جمع كردن يا هر نوع لذت شخصي بردن چي ازشون مونده؟
به قول اخوان :
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دو دیگر : راه نیمش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
بازم به قول اخوان :
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟
.....
مي دونين چند وقت پيش باز به يكي از دوستام گفتم ( اين يكي اون يكي نيست ! ) كه ديگه من خيلي از ادعام كم شده، ديگه از اون همه شعار دست كشيدم كه من فلان مي كنم و فلون مي كنم !! حالا فهميدم آنچنان غلط بزرگي نمي شه كرد.
يه روزي شعارم اين بود :
I'll face it with a grin!
I'm never giving in!
On with the show!
I'll top the bill!
I'll overkill!
I have to find the will to carry on!
On with the,
On with the show!
اما حالا مي فهمم كه بيشتر حرف بود تا عمل ! هيچ كاري نتونستم بكنم ( البته در اين حد هم ناتوان نيستم ها !)
در آخر هم مطمئنم كه ميگين اين بشر همون ته مونده عقلي هم كه داشته پريده ، اما واسم مهم نيست، بازم به قول مرحوم اخوان :
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است