18
غرور
سنگ ریزه کوچک مقابل کوه بلند ایستاد و گفت : ای کوه بزرگ لطفا مرا جزیی از وجود خودت کن که سخت تنهایم و باعث شکوه تو خواهم شد .
کوه خندید و با تکبر گفت : تو سنگریزه نادان چه تاثیری برعظمت من خواهی داشت ؟
سنگریزه های سطح کوه از گفته اش دلخور شدند و یکی یکی از کوه جدا شدند . دیری نپایید که از کوه بلند تنها خاطره ای در ذهن دشت باقی ماند.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم دی ۱۳۸۸ ساعت 12:19 توسط مهدي فروزان مهر
|